گزارش خطا در معنی کلمه 'savage'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: وحشی‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: رام‌ نشده‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: وحشی‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: وحشی‌ شدن‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: سبع‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: غیر اهلی‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: adj. wild: It was a savage beast. adj. ruthless: He was a savage man. noun barbarians: We were surrounded by savages.

Simple Definitions

2 general::   adj. VERBS be, look, seem, sound | become ADV. downright, really, very | increasingly The war became increasingly savage. | rather a rather savage dog

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :