گزارش خطا در معنی کلمه 'rainfall'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: بارش

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: بارندگی‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: بارش‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. abundant, excessive, heavy, high There have been heavy rainfalls this month. | low | moderate | normal | good, poor We need a good rainfall to save the crops. | annual | average | local | summer, winter VERB + RAINFALL have The area has a high annual rainfall. | measure Her work includes measuring the local rainfall.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :