گزارش خطا در معنی کلمه 'radiator'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: تشعشع‌ كننده‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: رادیاتور

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: خنك‌ كن‌ بخاری‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: دما تاب‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: گرما تاب‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun steam heat device: In New York they use radiators for heat.

Simple Definitions

2 general::   noun equipment used for heating a room ADJ. central heating, convector, storage VERB + RADIATOR turn off/on | bleed You'll need to bleed the radiators to remove the airlocks. RADIATOR + VERB leak RADIATOR + NOUN key, valve equipment for keeping an engine cool ADJ. car VERB + RADIATOR top up Top up the radiator before making a long journey. RADIATOR + NOUN grille

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :