گزارش خطا در معنی کلمه 'put words in one's mouth'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 general:: Tell what someone should say, as in Give Janey a chance to answer my question; don't put words in her mouth. This graphic term appeared in the Bible (II Samuel 14:3): "So Joab put words in her mouth." Also see TAKE THE WORDS OUT OF ONE'S MOUTH.

American Heritage Idioms

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :