گزارش خطا در معنی کلمه 'obstruct'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: جلو چیزی‌ را گرفتن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: مسدود كردن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: ایجاد

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: مانع‌ شدن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: verb impeded, hindered: His ridiculous objections obstructed the project.

Simple Definitions

2 general::   verb ADV. deliberately, wilfully (law) wilfully obstructing a police officer in the execution of his duty PREP. in

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :