گزارش خطا در معنی کلمه 'nut'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: مهره‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: مهره

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: چرخ‌ دنده‌ ساعت‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: جوز

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: اجیل‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: اجیل‌ گرد اوردن‌

شبکه مترجمین ایران

7 ورزش و تربیت بدنی:: مهره, مهره

کتاب اصول و فنون ماهیگیری ورزشی تالیف عبدالعلی یزدانی

english

1 general:: noun metal fastener: He needed a nut for fix the machine.

Simple Definitions

2 general:: In addition to the idioms beginning with NUTS, Also see DRIVE SOMEONE CRAZY (NUTS); FROM SOUP TO NUTS; HARD NUT TO CRACK.

American Heritage Idioms

3 general::   noun food ADJ. cashew, pistachio, etc. | chopped, salted VERB + NUT crack, shell NUT + NOUN oil for screwing onto a bolt VERB + NUT put on, screw on, tighten | loosen, remove, unscrew

Oxford Collocations Dictionary

4 general:: noun almonds etc.: There were nuts in the candy.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :