گزارش خطا در معنی کلمه 'noisy'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: پرخش‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: شلوغ‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: پرسروصدا

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: پر سر وصدا

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be | get, grow The party was getting a bit noisy. ADV. deafeningly, extremely, particularly, really, terribly, very | a bit, fairly, a little, pretty, quite, rather

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: adj. clamorous: It was a crowded and noisy restaurant.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :