گزارش خطا در معنی کلمه 'nappy'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: قدری‌ مست‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: لول‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: خواب‌ دار

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: (درفرش‌) كلفت‌ و پرزدار

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. clean | wet | dirty, soiled | disposable | washable | cloth, terry VERB + NAPPY have on, wear | change | put on | remove, take off | wash | dispose of NAPPY + NOUN change, changing | liner | pin | rash PREP. in ~ Isn't he rather old to be still in nappies?CLOTHES

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :