گزارش خطا در معنی کلمه 'authorization'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 کامپیوتر و شبکه:: کسب اجازه

واژگان شبکه مترجمین ایران

2 کامپیوتر و شبکه:: مجوز

واژگان شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: اختیار

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: صدور مجوز اعطای مجوز تصویب

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: اجازه‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: اجازه

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. formal, official, written | prior You will need prior authorization from your bank. VERB + AUTHORIZATION need, require | ask for, seek He asked for authorization to proceed with the plan. | get, have, obtain | give sb, grant (sb) | refuse (sb) The government will probably refuse authorization under these conditions. | revoke PREP. with/without ~ You cannot take a day off without authorization. | ~ for Formal authorization for the trip was given last week. | ~ from The change of plan would require authorization from the minister.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :