گزارش خطا در معنی کلمه 'loyal'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: ثابت‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: وظ‌یفه‌ شناس‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: صادق‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: صادقانه‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: باوفا

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: وفادار

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be, remain, stay ADV. extremely, fiercely, intensely, very a fiercely loyal friend | absolutely, completely, entirely, totally, unfailingly, utterly | apparently PREP. to The troops remained loyal to the president.

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: adj. faithful: He was a loyal assistant of mine.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :