گزارش خطا در معنی کلمه 'ivory'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: رنگ‌ عاج‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: دندان‌ فیل‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: عاج‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun tusks: Ivory is used for beautiful carving.

Simple Definitions

2 general::   noun ADJ. solid | carved | poached VERB + IVORY be made from/(out) of, carve sth from/in a figure delicately carved in ivory | be inlaid with a table made of polished wood, inlaid with ivory IVORY + NOUN trade PREP. in ~ a statuette in ivory and gold PHRASES the trade in ivory

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :