گزارش خطا در معنی کلمه 'itinerary'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: خط‌ سیر

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: سفرنامه‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: برنامه‌ سفر

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. detailed, full | demanding | tourist VERB + ITINERARY arrange, plan | follow tourists following a demanding itinerary ITINERARY + VERB include sth Your itinerary includes a visit to Stonehenge. PREP. in an/the ~ Historic sites are featured prominently in their itineraries. | on an/the ~ The National Gallery is on most tourists' itinerary.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :