گزارش خطا در معنی کلمه 'failing'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: ناتوانی‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

2 عمومی:: درصو

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

3 عمومی:: بدون

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

4 عمومی:: فتور

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

5 عمومی:: كوتاهی‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

6 عمومی:: نقص‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

7 عمومی:: عجز

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

8 عمومی:: قصور

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

english

1 general::   noun ADJ. major, worst Vanity is her worst failing. | common, human the very human failing of wanting to tell other people what to do | moral | personal VERB + FAILING have We all have our failings.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :