گزارش خطا در معنی کلمه 'exceed'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: تجاوز كردن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: متجاوز بودن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: متجاوز شدن‌ از

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: تجاوزكردن‌ از

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: قدم‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: بالغ‌ شدن‌ بر

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   verb ADV. considerably, far, greatly, significantly, substantially | comfortably, easily The House voted by 327 votes to 93, comfortably exceeding the required two-thirds majority. | slightly | clearly | regularly | rarely Summer temperatures rarely exceed 27°C. | generally, normally, usually VERB + EXCEED be expected to, be likely to Income is expected to exceed expenditure. | be unlikely to

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: verb passed: They have exceeded the limits.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :