گزارش خطا در معنی کلمه 'excavation'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: گودبرداری

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: حفاری‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: حفاری

واژگان شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: خاكبرداری

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: كاوش‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. archaeological VERB + EXCAVATION carry out, conduct Further archaeological excavations are now being carried out. EXCAVATION + VERB reveal sth, uncover sth, unearth sth Excavations of the site have revealed an Iron Age settlement. | proceed, take place More discoveries were made as the excavation proceeded.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :