گزارش خطا در معنی کلمه 'culprit'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: مقصر

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: ادم‌ خط‌اكار یا مجرم‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: متهم‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. big, chief, main, major, prime, real, worst Keep the kitchen clear of all sources of bacteria, not forgetting the biggest culprit of all?the dishcloth. | likely, obvious VERB + CULPRIT hunt Police hunting the culprits have condemned the attack. | apprehend, catch, identify, find, track down

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :