گزارش خطا در معنی کلمه 'crunch time'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: زمان بحرانی

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: A period when pressure to succeed is great, often toward the end of an undertaking. For example, It's crunch time? we only have two more days to finish. This term employs crunch in the sense of "a critical situation or test." [Slang; 1970s]

American Heritage Idioms

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :