گزارش خطا در معنی کلمه 'نامربوط'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 general:: irrelevant

transnet.ir

2 Law:: impertinent; irrelevant; beside the point (these accusations are beside the point( : immaterial, unimportant, neither here nor there, inconsequential, incidental, out of place, unconnected; unrelated; nonsense

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

3 Law:: balderdash; nonsense

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

4 Law:: (of wards, talk, remarks) abusive; irreverent

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :