گزارش خطا در معنی کلمه 'قابل تصویب'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 general:: approvable

transnet.ir

2 Law:: (of a proposed law bill at a legislative assembly) adoptable

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

3 Law:: (of a motion at a legislative assembly or other council) approvable; supportable; ratifiable; passable

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

4 Law:: that can be sanctioned

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

5 Law:: that can be affirmed : affirmable

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

6 Law:: acceptable

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

7 Law:: confirmable

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

8 Law:: (of a plan, a form of government, etc) ordainable : that can be established by appointment, decree or law)

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

9 Law:: (of a bill, law) enactable

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

10 Law:: (of money, budget, funds) appropriable; allocable

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :