گزارش خطا در معنی کلمه 'قابل تصرف'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 general:: tenable

transnet.ir

2 Law:: (of property, assets, negotiables, money) that can be possessed; that may be taken possession of : possessible; that can be in s.o.’s custody as his own or in trust

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

3 Law:: (of landed property) that may be occupied or is fit for occupation as leasehold or as one’s own

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

4 Law:: that may be seized under the law or illegally

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

5 Law:: tenantable

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

6 Law:: detainable

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

7 Law:: that may be taken over

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

8 Law:: appropriable

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

9 Law:: (of landed property) that may be entered upon by s.o.

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :