گزارش خطا در معنی کلمه 'قابل بازگرداندن'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 Law:: (of a thing) returnable; capable of being sent back

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

2 Law:: (of an employee who has temporarily been removed) restorable (ie to his post) ● reinstatable ((ie to one’s previous position, job, rank, or status)

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

3 Law:: (of a prisoner of war) that can be or must be repatriated (ie to his own country) : repatriable

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

4 Law:: capable of, or subject to restitution (to the previous condition)

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :