گزارش خطا در معنی کلمه 'calendar'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: تقویم‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: سالنامه‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: سالنما

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: تقویم

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. busy, full The group has a busy sporting calendar. | golfing, racing, social, sporting, etc. PREP. in/on a/the ~ the most important event in the year's golfing calendar

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: noun schedule: The court calendar is full.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :