گزارش خطا در معنی کلمه 'unreal'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: خیالی‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: تصوری‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: واهی‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: وهمی‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: (unrealistic) غیر واقعی‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be, feel, look, seem | become ADV. very | quite, totally, wholly | almost | a little, rather, slightly | somehow He seemed somehow unreal, a creature from another world. | curiously, oddly, strangely She felt curiously unreal, as if she were in the midst of a dream.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :